محل تبلیغات شما

خب خب بالاخره کلاسای ما هم تموم شد و فقط از ترم یک پاس کردن امتحاناش مونده

راستش اگه یک سال پیش کسی بهم میگفت که امسال اینجام امکان نداشت باور کنم

ولی  انگار زندگی برام  ماجراهای پیش بینی نشده و غیرقابل باوری در چنته داشت.

بماند.

امروز آسکی بخش استریل رو داشتیمفکر میکردم خیلی آماده ام و دقیقا همون ایستگاهی رو که قبل از امتحان خودم روش کارش رو برا بجه ها توضیح دادم از بس استرس داشتم خراب کردم.مینویسم که یادم بمونه نتونستم از شدت لرزش دستم به خاطر استرس انسولین regular رو از داخل ویال بکشم و انقدر لفتش دادم تا وقتم تموم شد

ایستگاه های بعدی خوب بودن مخصوصا ساکشن که ارزشیاب خیلی با درک و شعوری داشت

بعدش اولین عکس رسمی دسته جمعیمون رو با روپوش گرفتیم عالیییی شد واقعا

حقیققتا دانشگاه با اون چیزی که تو تصوراتم بود زمین تا آسمون فرق داشت .بچه های کلاسمون چند دسته بودن و همش در حال لج و لجبازی باهم

امروز سر عکس انداختن برای چن لحظه هم که شده بود بچه ها همدل شده بودن و برای اولین بار از جو بینمون احساس رضایت کردم .امیدوارم ترمای بعد بهتر بشن.

بعدش بدو بدو خودمون رو به سالن تشریح رسوندیم.استاد راضی شد تا بالاسر جسد ببرتمون.بعد از دیدن جسدا یه حس خاصی داشتم مخصوصا برا یکیشون که خیلی جوون بوداستادمون توضیح داد که خیلیاشون آدمای تحصیلکرده هستن که خودشون خواستن بعد از مرگشون اجسادشون اهدا بشه.

تجربه عجیبی بود واقعا

تا شروع امتحان ها 12روز فرجه داریم ومن قصد ندارم حداقل تا شنبه سر کتاب برم

میخوام فیلم ببینم و چند تا کتاب غیردرسی بخونم

 

 

 

به وقت ۱۲دی ماه ۱۳۹۸

به وقت ۷مهر ماه ۱۳۹۸

به وقت ۱ مهرماه ۱۳۹۸

رو ,ها ,خیلی ,استرس ,دادم ,توضیح ,بعد از ,بودن و ,از جو ,بار از ,جو بینمون

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

memories